در گچ سر و خوار و پشند کاروان کش را گویند و این گیاهی است در جنگلهای خشک و کوهستانی خزر میروید و در رودبار در ارتفاع 400 و در کرج در ارتفاع 1400 گز از سطح دریا دیده شده است، در هرات از آن شیرخشت گیرند. گویند چون کاروان خاصه مردم تارم در زمستان بدین گیاه رسند گمان کنند که بدان آتش افروزند و گرم شوند و لکن در این گیاه آتش نگیرد
در گچ سر و خوار و پشند کاروان کش را گویند و این گیاهی است در جنگلهای خشک و کوهستانی خزر میروید و در رودبار در ارتفاع 400 و در کرج در ارتفاع 1400 گز از سطح دریا دیده شده است، در هرات از آن شیرخشت گیرند. گویند چون کاروان خاصه مردم تارم در زمستان بدین گیاه رسند گمان کنند که بدان آتش افروزند و گرم شوند و لکن در این گیاه آتش نگیرد
سودای بلاشرط که برنگردد مانند خطکش که مصطلح دلالان نخاس است. (از بهار عجم) (از آنندراج). معاملۀ فسخ نشدنی در اصطلاح برده فروشان و چارپافروشان: دو جهان حسرت بالات الف کش دارد سرو را با تو بیک فاخته دعوی نرسد. کلیم (از بهار عجم و آنندراج)
سودای بلاشرط که برنگردد مانند خطکش که مصطلح دلالان نخاس است. (از بهار عجم) (از آنندراج). معاملۀ فسخ نشدنی در اصطلاح برده فروشان و چارپافروشان: دو جهان حسرت بالات الف کش دارد سرو را با تو بیک فاخته دعوی نرسد. کلیم (از بهار عجم و آنندراج)
دهی است از دهستان دالوند بخش زاغۀ شهرستان خرم آباد، واقع در دوهزارگزی شمال راه اتومبیل رو خرم آباد به بروجرد. ناحیه ای است واقع در جلگه، سردسیر و دارای هشتادتن سکنه. از چشمه علی مشروب میشود. محصولاتش غلات و لبنیات است. اهالی به کشاورزی و گله داری گذران میکنند. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
دهی است از دهستان دالوند بخش زاغۀ شهرستان خرم آباد، واقع در دوهزارگزی شمال راه اتومبیل رو خرم آباد به بروجرد. ناحیه ای است واقع در جلگه، سردسیر و دارای هشتادتن سکنه. از چشمه علی مشروب میشود. محصولاتش غلات و لبنیات است. اهالی به کشاورزی و گله داری گذران میکنند. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
عرق کشنده. آنکه عرق گیرد. آنکه عرق کشمش کشد. (یادداشتهای مرحوم دهخدا) ، آنکه عرق گل و بیدمشک و کاسنی و شاهتره و امثال آن با قرع و انبیق کشد. (یادداشت مرحوم دهخدا)
عرق کشنده. آنکه عرق گیرد. آنکه عرق کشمش کشد. (یادداشتهای مرحوم دهخدا) ، آنکه عرق گل و بیدمشک و کاسنی و شاهتره و امثال آن با قرع و انبیق کشد. (یادداشت مرحوم دهخدا)
مغلوب. زبون، مصور. نقاش. (آنندراج) : سالک همیشه طرح کش عشق ظالمم آن جان و دل که میدهم امروز باج نیست. سالک قزوینی. وصال شاهد معنی بوقت خود دریاب مباش طرح کش نظم آبدار عبث. میرزا رضی دانش (از آنندراج). و رجوع به مجموعۀ مترادفات ص 43 شود
مغلوب. زبون، مصور. نقاش. (آنندراج) : سالک همیشه طرح کش عشق ظالمم آن جان و دل که میدهم امروز باج نیست. سالک قزوینی. وصال شاهد معنی بوقت خود دریاب مباش طرح کش نظم آبدار عبث. میرزا رضی دانش (از آنندراج). و رجوع به مجموعۀ مترادفات ص 43 شود